در جایی حکایتی خواندم از دورانی که در آن مردم روزنامههاخوانها را لعنت میفرستادند*. آن حکایت اینچنین بود که مردی درباره زنش و اینکه او را همراه با خود بیرون بیاورد یا نه، به مشکل بر میخورد و در پی فردی است که این مسئله را حل کند:
« … بهتر است با شخص ناشناسی که اهل خواندن و نوشتن است مشورت کنم. موقعی که از جلوی دکان یک بخاریساز میگذشتم، دیدم که استادکار یک کاغذ خیلی بزرگی، خیلی بزرگ، را در دست گرفته و دارد میخواند. داخل دکان شدم و مثل اینکه میخواهم چیزی را بخرم مشغول نگاه کردن به این طرف و آن طرف شدم. استاد سرش را از روی کاغذ بلند کرد و گفت: «عموجان! دنبال چه میگردی؟». جواب دادم :«دردت به جانم، وقتی کاغذ خواندنت تمام شد و از نگرانی درآمدی، من حرفم را خواهم زد». به من گفت:«این نامه نیست؛ نوزلاما (روزنامه) است». با شنیدن کلمه نوزلاما، تکان خوردم؛ زیرا حرف کربلایی عمو ملا محمد جعفر قلی خانمان را که نوزلاماخوانها را لعنت میکرد به یادم آمد. با این حال، خواستم بفهمم که در آن چه چیزی مینویسند. نگاهی به سراپایم انداخت و جواب داد:«به درد تو نمیخورد» گفتم:«نترس، روزنامهات را نمیخواهم. فقط بگو توش چینوشته شده؟» جواب داد: «به فارسی است» گفتم: «باشد بخوان!» کمی خواند، چیزی نفهمیدم… گفتم به ترکی بگو تا بفهمم. گفت «اینجا نوشته که در هر مملکتی که علم و تربیت راه پیدا کند، وارد مغز زنان میشود» این را که شنیدم به زنم سپردم متوجه مغزش باشد که تربیت داخل آن نشود. (صحبت**، ش ۴، دهم شوال ۱۳۲۷/ ۳آبان ۱۲۸۸ نقل از پروین (۱۳۹۲)).
این نوشته اشاره به دوران مشروطه دارد و با طنز، پیگیر مقصود دیگری است اما ناخودآگاه داده هایی تاریخی درباره خواندن در آن دوران ارائه میدهد. منحصراً اگر بخواهیم این نوشته را شرحی قابل تعمیم به آن دوران فرض کنیم (که این فرض قابل آزمون و بررسی است)، ظاهراً عمل روزنامه خوانی در دوران مشروطه، لااقل در تبریز، عملی بوده که میتوان از آن به «پرکتیس روزنامهخوانی» یاد کرد بدین معنی که عموم مردم به نوعی با این خواندن درگیر بوده اند چه آن بخاری سازی که نوزلاما می خواند و چه کربلایی عمو ملامحمد جعفرقلی خانی که روزنامهخوانها را لعن میکرد. بخصوص شیوه استفاده از واژه «نوزلاما» در اینجا بیان کننده این واقعیت است که صاحب دکان بخاریسازی از آن روشنفکرانی نبوده که به بخاریسازی تبعید شده است، بلکه او همان مرد عامی است و به شیوه ای عامیانه، آنگونه که عوام ترک زبان تلفظ میکنند، کلمه روزنامه را به «نوزلاما» تغییر داده است. نام و القابی که برای لعن کننده روزنامه خوانی نیز در نظر گرفته شده است، کربلایی عمو ملامحمد جعفرقلی خان، خود نشانه ای است از یک گروه اجتماعی: «کربلایی» به معنی کسی که اهل مذهب است و شیعه و بالطبع پیر و نام محمد جعفر که تایید دوباره این مذهبی بودن است، او هم اسمش و هم عملش مذهبی است. ملا هم هست، یعنی اینکه اهل علم است و تحصیلکرذه و صاحب دانش (نه لزوما دانش مذهبی و حوزوی). خان نیز پسوندی است که نشان میدهد ملا، از طبقه ی مالکان و ثروتمندان بوده. با توجه به طنز بودن مطلب، احتمالا نویسنده خواسته است تضادهایی را که یک شخص می توانسته یکجا در وجود خود جمع کند با این اسم بیان کند و بزرگترین تضادش نیز تکفیر خواندن روزنامه است و لعن روزنامه خوان ، که علارغم ملا بودنش انجام میدهد.
اما این روزنامه خوان چه می خواند که ملا-خان او را لعن میکند؟ بخاری ساز نوشتههای دگراندیشانۀ روشنفکران را میخواند. نوشتههایی که در آن زن نه از دنده چپ مرد است که انسانی مستقل است که نیاز به علم و تربیت دارد. اما به نظر میرسد بخاری ساز این نوشته را به خاطر معنای دگراندیشانۀ آنها نمیخواند بلکه خواندن روزنامه توسط وی کنشی اجتماعی بوده است؛ او روزنامه میخواند تا در مقابل سنت اجتماعی حاکم بر زمانه، یعنی سنت کربلایی-ملا-خانی، ایستاده باشد. او ترک زبانی است که با وجود اینکه زبان ترکی یکی از مهمترین ارکان زندگی فرهنگی اجتماعی او محسوب می شود به زبانی غریبه، یعنی فارسی، که به زبان مادریش بی محابا حمله میکند، روزنامه می خواند. به نظر میرسد او روزنامه می خواند تمام آنچه را که تاکنون مهم بوده است (مذهب، زبان و شیوه زندگی جاری و …) را کناری بگذارد و چیز نویی برای خود دست و پا کند.
* پروین، ناصرالدین (۱۳۹۲) روزنامههای مشروطه دوم و کاربرد ترکی آذری. . جهان کتاب. شماره ۲۸۷-۲۸۸ فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۲ ص. ۱۱.
** روزنامه صحبت بعد از انتشار این مطلب تعطیل شد و سید حسین عدالت بابت نگارش این مطلب محاکمه و به بیست و سه ماه حبس و صدتومان جزای نقدی محکوم شد.
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «مجله مطالعات خواندن» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که در کنار همکاری علمی شما عزیزان، تداوم کار این سایت به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وابسته است. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
مطلب جالبی بود، مخصوصا از (**) خیلی خوشم اومد. منم به زنم سپردم مواظب مغزش باشد که تربیت داخل آن نشود;)
با تشکر از مطلب خوبتون